پله پله تا خورشيد
پله پله تا خورشيد
پله پله تا خورشيد
نويسنده:جواد محدثي
اگر وقت زيادي صرف کنيم تا «راز موفقيت» را در زندگي افراد کامياب، کشف کنيم، ضرر نکرده ايم؛ بلکه نيمي از راه را رفته ايم.
اين که کسي بتواند سرمايه ي وجود خود را به بهره وري و ثمردهي برساند، نوعي موفقيت است. اين که بيش از آنچه از عمر و فرصت خود از دست مي دهيم، علم و تجربه و کمال بدست مي آوريم، موفقيتي ديگر است و اين که در پايان عمر، از نيروهاي صرف شده و اوقات سپري شده، احساس خسارت نکنيم، باز هم نشانه ي کاميابي است، هر چند نسبي!
ما و زمان، در حال دادوستد با يکديگريم.
به تعبير حضرت علي (ع) : «زمان، از تو مي گيرد، تو هم از زمان بگير. زمان، در تو اثر مي گذارد، تو هم در زمان تأثير بگذار». (1)
راستي ! آيا آنچه به دست مي آوريم، با آنچه از دست مي دهيم، برابري مي کند ؟ سودمان بيشتر است يا زيانمان؟ مي بريم يا مي بازيم؟ براي داشتن يک « زندگي خوب» و « عمر با برکت»، چه بايد کرد؟
الگو قرار دادن انسان هاي موفق، يکي از گام ها و راه هاست و بهره گرفتن از تجارب و نظر ديگران، گامي و شيوه اي ديگر.
خودرأيي و تک روي و خود را بي نياز از انديشه ها و رهنمودهاي ديگران ديدن، خسارت است؛ چرا که به دست خود، راه هاي زودتر رسيدن به هدف را به روي خود مي بنديم و خود را محروم مي سازيم.
ذهن جوان، تندو تيز و سريع الانتقال است، درست؛ ولي آيا « پخته» هم هست ؟ گاهي نه. پختگي گاهي به تجربه به دست مي آيد، يا دست کم با رايزني و تبادل نظر با افراد با تجربه و کارآزموده. به عبارت ديگر، « مشورت» ضريب درستي فکر و تصميم و برنامه عمل ما را بالاتر مي برد.
چه کسي را مي شناسيد که از مشورت با صاحبنظران زيان ديده باشد ؟
پس، « مشاوره» يکي از راه هايي است که ما را به رمز موفقيت نزديک تر مي کند و... گام ديگر، پشتکار، صبوري، استمرار و مداومت است.
اگر « نشاط جواني» با «حوصله ي پيري» گره بخورد، معجوني شگفت آور پديد مي آورد.
استمرار در عمل، ضامن موفقيت است؛ هر چند، گام ها کوچک و حرکت، آرام باشد به گفته ي سعدي :
در سخني از امام علي (ع) آمده است: «کار اندکي که بر آن استمرار و مداومت داشته باشي، بهتر و اميد بخش تر از کار زيادي است که از آن ملول و خسته شوي».(20)
اين روش، در همه ي ابعاد زندگي قابل اجراست و در عين حال، مفيد، مثلا در درس خواندن، کسب و کار، ورزش، عبادت، کتابخواني، آموزش زبان، برنامه هاي سلوکي و معنوي، کارهاي فرهنگي و... آنچه فرد را به هدف نهايي مي رساند، همان تداوم و استمرار و پيگيري و نستوهي است.
وقتي قلک يک کودک ، با پس اندازهاي اندک اندک، ولي روزانه پر مي شود، وقتي مطالعه ي يک کتاب، با خواندن صفحه صفحه، ولي همه روزه، به پايان مي رسد، وقتي ترک عادت هاي بد، اندک اندک به نقطه ي صفر منتهي مي شود، وقتي حفظ آيه آيه ي قرآن، انسان را به تدريج «حافظ قرآن» مي سازد، اينها يعني چه؟ يعني همان «موفقيت در سايه ي تداوم».
براي موفقيت، گام ديگري هم هست و آن، اعتماد به نفس، خودباوري، نهراسيدن از اقدام، دل به دريا زدن ، اما با فکر و انديشه، به خود جرئت دادن و وارد کارهاي بزرگ شدن و همت بالا و والا داشتن است.
خيلي از توان هاي ما دست نخورده باقي مي ماند. گنج استعدادهاي بشري، اغلب استخراج نمي شود.
اگر به خودمان «ايمان» داشته باشيم، بي آن که گرفتار «غرور» شويم، مي توانيم توانمنديهاي نهفته در وجودمان را به برگ و بار بنشانيم و گرفتار يأس نشويم. «اميد». سرمايه ي کمي نيست، چرا به نوميدي اجازه دهيم که خانه ي دلمان را اشغال کند ؟
کسي که در درياي پرموج، دچار «کشتي شکستگي» مي شود، حتي تخته پاره اي ناچيز که بر آب ها و موج ها روان است، مي تواند عامل نجاتش گردد؛ اما با اين شرط که روحيه اش را نبازد و اميدش را از دست ندهد، پس «اميد» هم يک سرمايه براي کامياب شدن است.
«شکست» را مي توان به يک «پيروزي» تبديل کرد. اگر از آن درس بگيريم. شکست يک گروه رزمنده در جبهه ي نبرد، اگر آنان را به شناخت ضعف ها و نقاط آسيب پذير برساند، مي تواند به عامل پيروزي تبديل شود. گاهي پيشروي است، گاهي عقب نشيني. گاهي سود است، گاهي زيان. گاهي فراز است گاهي فرود. گاهي ضربه خوردن است، گاهي ضربه زدن.
اگر با اين ديد، به زندگي نگاه کنيم، انگيزه و اميد پيدا مي کنيم و شکست و ناکامي زمينگيرمان نخواهد کرد. چه خوب گفته است صائب تبريزي :
گاهي ناکامي ها و شکست ها، سيلي بيدارکننده از غفلت هاست. شکست ها مي تواند درس زندگي باشد. چه کسي گفته که درس را تنها بايد در کلاس و پاي تخته آموخت ؟ اگر بخواهيم، مي توانيم از شکست خود، «نردبان پيروزي» بسازيم.
دنيا که به آخر نرسيده و همه ي راه ها که بسته نيست.
اين که مي گويند جوانان،نسل آينده سازند، شوخي که نيست.
باور کنيم که همه ي کوچه ها « بن بست » نيست و همه ي راه ها به « نمي شود » ختم نمي گردد!
يک کار ديگر.... بلکه يک راه ديگر : « برنامه ريزي » و « تنظيم وقت ».
مبادا اين مهم را دست کم بگيريم و به حساب نياوريم. اولويت بندي کارها در فرصت هاي محدود زندگي، نقش مؤثري در « موفقيت تحصيلي » و « کاميابي » در زندگي دارد. اين که چه قدر بايد خوابيد، کي بايد خوابيد، چه مقدار وقت بايد صرف فلان کارکرد، آيا فلان موضوع، ارزش وقت گذاشتن دارد، آيا آموختن فلان مهارت، اولويت و ضرورتي دارد و ده ها مورد ديگر، همه جزو « برنامه ريزي » به شمار مي آيد.
آدم هاي بي برنامه و نامنظم، دچار خسارت هاي عمده مي شوند و مدام سرمايه ي عمر و جواني و امکانات و زمينه ها را از دست مي دهند، و صد حيف !
« تدبر » که در کلمات پيشوايان آمده است، نوعي برنامه ريزي است.
مانند اين گفته ي حضرت علي (ع) که : « بدون تدبير، هيچ عقلي کارساز نيست».(3)
اين شعر زيبا از اقبال لاهوري، مي تواند حسن ختامي براي پايان بردن اين مقاله باشد :
به هر حال، هر کس موفقيت را در چيزي مي داند. اين که « بذر وجود » به ثمر برسد و آدمي در مسير هدف خلقت قرار گيرد و در پايان، احساس خسارت نکند، نشانه اي ازکاميابي است.
نظم، برنامه ريزي، تنظيم وقت، مأيوس نشدن، شکست را نردبان پيروزي ساختن، خودباوري، اعتماد به نفس، پيگيري و مداومت، مشاوره و رايزني، مطالعه ي زندگي کاميابان.... همه و همه، روش ها و گام هايي براي کشف « راز موفقيت » است.
و هيچ کشفي به اين اهميت نيست.
اين که کسي بتواند سرمايه ي وجود خود را به بهره وري و ثمردهي برساند، نوعي موفقيت است. اين که بيش از آنچه از عمر و فرصت خود از دست مي دهيم، علم و تجربه و کمال بدست مي آوريم، موفقيتي ديگر است و اين که در پايان عمر، از نيروهاي صرف شده و اوقات سپري شده، احساس خسارت نکنيم، باز هم نشانه ي کاميابي است، هر چند نسبي!
ما و زمان، در حال دادوستد با يکديگريم.
به تعبير حضرت علي (ع) : «زمان، از تو مي گيرد، تو هم از زمان بگير. زمان، در تو اثر مي گذارد، تو هم در زمان تأثير بگذار». (1)
راستي ! آيا آنچه به دست مي آوريم، با آنچه از دست مي دهيم، برابري مي کند ؟ سودمان بيشتر است يا زيانمان؟ مي بريم يا مي بازيم؟ براي داشتن يک « زندگي خوب» و « عمر با برکت»، چه بايد کرد؟
الگو قرار دادن انسان هاي موفق، يکي از گام ها و راه هاست و بهره گرفتن از تجارب و نظر ديگران، گامي و شيوه اي ديگر.
خودرأيي و تک روي و خود را بي نياز از انديشه ها و رهنمودهاي ديگران ديدن، خسارت است؛ چرا که به دست خود، راه هاي زودتر رسيدن به هدف را به روي خود مي بنديم و خود را محروم مي سازيم.
ذهن جوان، تندو تيز و سريع الانتقال است، درست؛ ولي آيا « پخته» هم هست ؟ گاهي نه. پختگي گاهي به تجربه به دست مي آيد، يا دست کم با رايزني و تبادل نظر با افراد با تجربه و کارآزموده. به عبارت ديگر، « مشورت» ضريب درستي فکر و تصميم و برنامه عمل ما را بالاتر مي برد.
چه کسي را مي شناسيد که از مشورت با صاحبنظران زيان ديده باشد ؟
پس، « مشاوره» يکي از راه هايي است که ما را به رمز موفقيت نزديک تر مي کند و... گام ديگر، پشتکار، صبوري، استمرار و مداومت است.
اگر « نشاط جواني» با «حوصله ي پيري» گره بخورد، معجوني شگفت آور پديد مي آورد.
استمرار در عمل، ضامن موفقيت است؛ هر چند، گام ها کوچک و حرکت، آرام باشد به گفته ي سعدي :
در سخني از امام علي (ع) آمده است: «کار اندکي که بر آن استمرار و مداومت داشته باشي، بهتر و اميد بخش تر از کار زيادي است که از آن ملول و خسته شوي».(20)
اين روش، در همه ي ابعاد زندگي قابل اجراست و در عين حال، مفيد، مثلا در درس خواندن، کسب و کار، ورزش، عبادت، کتابخواني، آموزش زبان، برنامه هاي سلوکي و معنوي، کارهاي فرهنگي و... آنچه فرد را به هدف نهايي مي رساند، همان تداوم و استمرار و پيگيري و نستوهي است.
وقتي قلک يک کودک ، با پس اندازهاي اندک اندک، ولي روزانه پر مي شود، وقتي مطالعه ي يک کتاب، با خواندن صفحه صفحه، ولي همه روزه، به پايان مي رسد، وقتي ترک عادت هاي بد، اندک اندک به نقطه ي صفر منتهي مي شود، وقتي حفظ آيه آيه ي قرآن، انسان را به تدريج «حافظ قرآن» مي سازد، اينها يعني چه؟ يعني همان «موفقيت در سايه ي تداوم».
براي موفقيت، گام ديگري هم هست و آن، اعتماد به نفس، خودباوري، نهراسيدن از اقدام، دل به دريا زدن ، اما با فکر و انديشه، به خود جرئت دادن و وارد کارهاي بزرگ شدن و همت بالا و والا داشتن است.
خيلي از توان هاي ما دست نخورده باقي مي ماند. گنج استعدادهاي بشري، اغلب استخراج نمي شود.
اگر به خودمان «ايمان» داشته باشيم، بي آن که گرفتار «غرور» شويم، مي توانيم توانمنديهاي نهفته در وجودمان را به برگ و بار بنشانيم و گرفتار يأس نشويم. «اميد». سرمايه ي کمي نيست، چرا به نوميدي اجازه دهيم که خانه ي دلمان را اشغال کند ؟
کسي که در درياي پرموج، دچار «کشتي شکستگي» مي شود، حتي تخته پاره اي ناچيز که بر آب ها و موج ها روان است، مي تواند عامل نجاتش گردد؛ اما با اين شرط که روحيه اش را نبازد و اميدش را از دست ندهد، پس «اميد» هم يک سرمايه براي کامياب شدن است.
«شکست» را مي توان به يک «پيروزي» تبديل کرد. اگر از آن درس بگيريم. شکست يک گروه رزمنده در جبهه ي نبرد، اگر آنان را به شناخت ضعف ها و نقاط آسيب پذير برساند، مي تواند به عامل پيروزي تبديل شود. گاهي پيشروي است، گاهي عقب نشيني. گاهي سود است، گاهي زيان. گاهي فراز است گاهي فرود. گاهي ضربه خوردن است، گاهي ضربه زدن.
اگر با اين ديد، به زندگي نگاه کنيم، انگيزه و اميد پيدا مي کنيم و شکست و ناکامي زمينگيرمان نخواهد کرد. چه خوب گفته است صائب تبريزي :
گاهي ناکامي ها و شکست ها، سيلي بيدارکننده از غفلت هاست. شکست ها مي تواند درس زندگي باشد. چه کسي گفته که درس را تنها بايد در کلاس و پاي تخته آموخت ؟ اگر بخواهيم، مي توانيم از شکست خود، «نردبان پيروزي» بسازيم.
دنيا که به آخر نرسيده و همه ي راه ها که بسته نيست.
اين که مي گويند جوانان،نسل آينده سازند، شوخي که نيست.
باور کنيم که همه ي کوچه ها « بن بست » نيست و همه ي راه ها به « نمي شود » ختم نمي گردد!
يک کار ديگر.... بلکه يک راه ديگر : « برنامه ريزي » و « تنظيم وقت ».
مبادا اين مهم را دست کم بگيريم و به حساب نياوريم. اولويت بندي کارها در فرصت هاي محدود زندگي، نقش مؤثري در « موفقيت تحصيلي » و « کاميابي » در زندگي دارد. اين که چه قدر بايد خوابيد، کي بايد خوابيد، چه مقدار وقت بايد صرف فلان کارکرد، آيا فلان موضوع، ارزش وقت گذاشتن دارد، آيا آموختن فلان مهارت، اولويت و ضرورتي دارد و ده ها مورد ديگر، همه جزو « برنامه ريزي » به شمار مي آيد.
آدم هاي بي برنامه و نامنظم، دچار خسارت هاي عمده مي شوند و مدام سرمايه ي عمر و جواني و امکانات و زمينه ها را از دست مي دهند، و صد حيف !
« تدبر » که در کلمات پيشوايان آمده است، نوعي برنامه ريزي است.
مانند اين گفته ي حضرت علي (ع) که : « بدون تدبير، هيچ عقلي کارساز نيست».(3)
اين شعر زيبا از اقبال لاهوري، مي تواند حسن ختامي براي پايان بردن اين مقاله باشد :
به هر حال، هر کس موفقيت را در چيزي مي داند. اين که « بذر وجود » به ثمر برسد و آدمي در مسير هدف خلقت قرار گيرد و در پايان، احساس خسارت نکند، نشانه اي ازکاميابي است.
نظم، برنامه ريزي، تنظيم وقت، مأيوس نشدن، شکست را نردبان پيروزي ساختن، خودباوري، اعتماد به نفس، پيگيري و مداومت، مشاوره و رايزني، مطالعه ي زندگي کاميابان.... همه و همه، روش ها و گام هايي براي کشف « راز موفقيت » است.
و هيچ کشفي به اين اهميت نيست.
پی نوشت:
1. اليل و النهار يعملان فيک فاعمل و يأخذان منک فخذ منهما ( غرر الحکم، ص 3705).
2. قليل تدوم عليه ارجي من کثير مملول منه ( نهج البلاغه، فيض الاسلام، حکمت 270 ).
3. لا عقل کالتدبير ( الحياه، ج 1، ص 304 ).
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}